فرزند صالح

  • خانه 
  • پوشش برا همه در همه زمان در همه جا  با شهدا 

زیبایی‌های زندگی

06 آبان 1404 توسط سمیه منجری

#به_قلم_خودم

حیف نیست خودمان را از داشتن چنین لحظات زیبایی محروم میکنیم؟

شاید اول کار ترس داشته باشیم،

وای حالا بچه بیاد، درسم را چکار کنم؟ 

شیرخشک ، پوشک ، هزینه دوا دکترش ، هزینه مدرسه رفتنش ، نکنه بچه من کم از بقیه داشته باشد ،و…. خیلی سوالات دیگری که در ذهن ما نقش می بندد و ما را از داشتن این نعمتهای الهی محروم می‌کند. جالب اینجاست که خیلی از طلبه ها را میبینم که یا هنوز با آنکه سنی از آنها گذشته، ازدواج نکرده اند، یا آنکه هنوز بچه دار نشده اند، یا در حد یک بچه قناعت کرده اند.

 چند روز پیش در جمع عده ای از بچه های مذهبی که بعضی از آنها هم طلبه بودند، بحث فرزندآوری را آغاز کردم . جالب بود اکثرا میگفتند برو بابا وسط این همه درس و فعالیت با این وضعیت بد اقتصادی مگه میشه بچه اورد؟ 

واقعا دلم سوخت😭😭😭

چقدر رهبر ما فریاد میزند جهاد فرزندآوری و ما که همیشه شعار میدهیم، وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد، پنبه در گوشهایمان کرده ایم  و نمیدانیم که اقاجانمان سالهاست که حکم جهاد داده اند.
 آماری را بیان میکنم 

🔴نمیدانم تا حالا به این نکته توجه کرده اید👇
نمیخواهم مقایسه کنم خدای ناکرده با مظلومیت بچه‌های غزه، اما می‌دانستید رژیم‌صهیونیستی در 2 سال گذشته بیش از 20,000 کودک اهل غزه را به شهادت رسانده و همه جهان مقابلش ایستاده و قیام کردند.
و همزمان در ایران خودمان 350,000 #سقط_جنین مطابق آمار و.بهداشت و یا حدود 730,000 مطابق آمار رئیس کمیسیون جمعیت مجلس، اتفاق میفتد😱😰😨
👈یعنی بین 17.5 تا 36.5 برابر قتل عام کودکان غزه توسط رژیم‌صهیونیستی در 2 سال،

 ما فقط در  1 سال در ایران انسان بی‌گناه میکشیم…😭😭😭😭

آماری تلخ و همین‌قدر عمیق، تأسف برانگیز…

نسل شیعه را به خاطر افکاری پوچ و خرافاتی به درد نخور از بین می‌بریم 

😭😭😭😭

👈طبق آمار 41% به خاطر خودخواهی(نخواستن بچه) و 21٪ بخاطر ترس از اقتصاد(نه خود وضع اقتصادی) و 20% به علت بموقع نبودن بارداری و سایر علل هم درصد کمی هست…
#بیائیم_کمتر_انسان_بکشیم…😭😭😭😭

#جهادفرزنداوری

 نظر دهید »

تفاوت بین دو نسل

06 آبان 1404 توسط سمیه منجری

#به_قلم_خودم

هر روز صبح که بچه هایم را به زور از خواب بیدار میکنم تا راهی مدرسه شوند, با خودم فکر میکنم، چقدر بین من و بچه هایم تفاوت هست.

وقتی موقعیت الان آنها را با زمان مدرسه رفتن خودم مقایسه میکنم، میبینم نعمتی که الان فراوان است و شاید آرزوی آن روزهای همه ما بود، چطور نادیده گرفته میشود. من شکر خدا را به جا می اورم که فرزندانم مجبور نیستند مسافت ۳ کیلومتر از خانه تا مدرسه را پیاده طی کنند.

یادش بخیر صبح که از خانه بیرون میزدم هنوز خورشید طلوع نکرده بود، تازه اشعه های نور کم کم خودنمایی میکرد. خانم ناظم می‌گفت تا ساعت ۷:۱۵ دقیقه مدرسه باشید، ۷:۳۰ دقیقه صبحگاه شروع میشود و اگر کسی دیر بیاید نمی‌تواند وارد مدرسه شود. خب این از حرف خانم ناظم، و چقدر بدم می آمد از انتظاماتی که کاسه داغ تر از آش بودند و ساعت ۷:۲۵ دقیقه درب مدرسه را می بستند.

همیشه از دیر رسیدن وحشت داشتم. ولی الان خدا را شکر هم سرویس مدارس هست . هم ناظم‌ها درک بالاتری دارند. هم امکانات بیشتر است .

ولی حیف که فرزندانم باور نمی‌کنند. پسرم همیشه میگوید: خاطرات مامان بیشتر به دوران قاجاریه شبیه است. او نمی‌داند که هرآنچه امروز دارد آرزوی بچگی من و پدرش هست.

بعضی وقتها به این فکر میکنم که دوران نوه های ما چه دورانی است . کدامیک از آرزوهای بچه های ما برای فرزندانشان چیز پیش پاافتاده ای هست؟ 

نمیدانم شاید آن زمان نباشم، ولی خیلی دوست دارم فرزندانم و نسلم خدمتگزار و پادر رکاب آقا و سروران امام زمان باشند. و نعمت دیدار ایشان نصیبشان شود. و زندگی در حکومت مهدوی سراسر عدل را درک کنند. کاش آن زمان من و همسرم…..

ولی نه فقط برای خودم دعا نمیکنم. برای همه دعا میکنم 

همه شما عزیزانم

 که دنیای زیبای بعد از ظهور را هم ببینیم .

الهی امین 

 نظر دهید »

مهربان فقط خواهر

06 آبان 1404 توسط سمیه منجری

یادتونه  سردار سلیمانی یا  سردار حاجی زاده چندسالگی شهید شدن؟ ؟
احتمالا ۱٠_۱۵سال قبل شهادت میتونستن بازنشسته بشن..  

ولی چرا موندن و ادامه دادن؟ 

 چون وقت استراحت نبود.. دشمن و جنگ و جهاد..  

بنظرتون نمیتونستن بگن ازما گذشته،  ما به اندازه توانمون دفاع مون رو کردیم و دیگه وقت استراحت و خونه بودنمونه؟  

و الان وقت خواب و استراحت و..  ؟ 

دیگه من عمرمو کردم 

یا سردار حاجی زاده بگن من چهارتا موشک ساختم بقیه شو نسل بعدی بیان بسازن.من کارمو کردم دیگه. خدام ازم انتظار بیشتری نداره.. 
نظرتون چیه؟ 
یه خانم میتونه بگه من عاشق ولایت فقیه ام  و وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد. اما

 من روحیه ام درونگراست و حوصله بچه ندارم 

یا

من خیلی فعال اجتماعی هستم ،معلمم ، دانشجو هستم، بسیجی فعالم و مسئول هئیتم، طلبه ام ، مسئول خیریه ام و سرم شلوغه  فرصت بچه داری ندارم و کارهای مهمتری دارم 

 یا   

من که تو این شهر غریبم و دست تنهام 

یا 

من که سنم بالا رفته و پسرم بزرگ شده و زشته بچه دار بشم 

یا 

ما بچه داری هامونو کردیم و دیگه پیرشدیم و نمیتونیم  برای نوه ها کمک تون کنیم 

و  خداهم  انتظار بیشتری نداره و لایکلف الله.. 
 

 

دیگه برای گوش نکردن به حرف ولی فقیه  چه بهانه ای هست ؟ 
نظرتون؟

#جهادفرزندآوری 

 نظر دهید »

دلیل واقعی خیر و برکت

01 آبان 1404 توسط سمیه منجری

امروز رفتم فروشگاه سینا برای اولین بار. با اینکه ۷ سالی هست ساکن نجف آبادم ولی به این فروشگاه نیامده بودم . امروز به درخواست پسرم وارد فروشگاه شدیم. از قبل میدونستم که اینجا خیلی شلوغه و قیمتهاش منصفانه است. ولی امروز فهمیدم دلیل این خیر و برکت و این شلوغی همیشگی این فروشگاه دلیل دیگه ای داره.

من تمام قسمت‌های فروشگاه را دید زدم. قسمت چای و قهوه و نسکافه ها و قسمت نوشیدنیها را که دیدم، خیلی خوشم آمد. اصلا محصولات اسرائیلی نداشت. همش ایرانی بود. برعکس بقیه فروشگاهها که فقط محصولات نستله و پپسی و کافی کولا می بینی، اینجا فقط زمزم و عالیس و شیرین عسل می‌دیدی. 

من از صاحبان این فروشگاه تشکر کردم. و بهشون گفتم: دلیل برکت شما اینه که، فروشگاه شما شریک در خون بچه های مظلوم ایران و غزه نیست. و آنها هم خوشحال بودند که پولشون آلوده به خون نیست . خدا را شکر مردم فهیم و معتقدی داریم 

#انسان_مسؤل

#بی_تفاوت_نباشیم

#واجب_فراموش_شده

#امربه_معروف_نهی_ازمنکر

#غزه_مظلوم_مقاوم

#تحریم_اسرائیل

 نظر دهید »

اقتدار زینبی

01 آبان 1404 توسط سمیه منجری

​خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشته‌ی جودو:

موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو.

گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم.

گفتند نه باید گرمکن بپوشیدکه من گفتم اصلا برای من مهم نیست روی سکو بروم یا نروم؛ مهم این است که با چادر روی سکو بروم. 

۲۰ دقیقه ای طول کشید و در نهایت چون همه منتظر بودند و نگران که چه اتفاقی افتاده، گفتند که هر چی می خواهد به او بدهید که سریع برود روی سکو.

البته در نهایت چادرم را آوردند و من با چادر رفتم روی سکو.

وقتی از سکو پایین آمدم و رفتیم هتل،

متوجه شدم در هتل جلسه ای تشکیل شده و دبیر کمیته ملی المپیک به مسؤولین فدراسیون جودو اعتراض کردند که چرا فلانی با چادر روی سکو رفته است!

مگر با چادر مسابقه داده!

برای جمهوری اسلامی خیلی بد شده است!

این کار به ضرر ما شده است!

بعد در اتاق را زدند و گفتند که این کار شما، برای ما خیلی بد شده است و فدراسیون جودو را زیر سؤال بردید!

چرا این کار را کردید؟

من آن موقع خیلی ناراحت شدم و فقط به حضرت زینب(سلام الله علیها) گفتم من فقط به خاطر خودت و به عشق خودت با چادر رفتم روی سکو. 

تا اینکه از دفتر حضرت آقا با من تماس گرفتندو پیغام ایشان را به من رساندن.

و من این قدر هیجان زده شدم که از خوشحالی زیر سِرُم رفتم.

اصلا باورم نمی شد.

بعد از آن به دیدار آقا رفتم و ایشان گفتند: 

خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید.

باعث افتخار مملکت ایران هستید. 

من سجده شکر به جا آوردم که شما با چادر رفتید روی سکو.

#حجاب_افتخاراست

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

فرزند صالح

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • جهاد فرزنداوری

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس